در فرهنگ سیاسی مسلط٬ که بخشا میراث سنتهای قدیمی و اجتماعا منسوخ است، روشهای مبارزه سیاسی و تاکتیک ها بخشا ثابت مانده اند. یکی از این روشها اعتصاب غذا است. فرض عمومی و اعلام نشده فرهنگ سیاسی رايج اینست که اعتصاب غذا هم روش و تاکتیکی است مانند تظاهرات و اعتصاب و کم کاری. اما اين فرض عميقا نادرست است.
اولین سوال اینست که چرا مثلا اعتصاب کارگری که بويژه اشکال قدرتمند و رادیکال آن نفس ها را در سینه بورژواها و دولتشان حبس میکند، امید و اعتماد بنفس در جامعه می آفریند، اما اعتصاب غذای انسان معترض و از جان گذشته تنها دلواپسی و یاس ایجاد میکند؟ سوال دیگر اینست آیا سنتهای مختلف اجتماعی و طبقاتی روشهای مبارزه شان یکسان است؟ آيا کارگر و بورژوا، کمونیست و سوسیالیست و لیبرال و مذهبی به یک روش مشترک اعتراض میکنند؟
ممکن است مطرح شود که اعتراض و تظاهرات و اعتصاب و غيره روشهاى مبارزه اند و همه جنبشها اتخاذ میکنند، مهم اینست که هر کسی در این اعتراض چه میخواهد و چه میگوید؟ اين استدلال کلى را ميتوان پذيرفت اما در مورد اعتصاب غذا صدق نمیکند. تظاهرات نیروهای دست راستی با خواستهاى ارتجاعى و يا تظاهرات اسلامیون با خواست ایجاد قوانین شریعه را نمیتوان با تظاهرات کارگران و مردم آزادیخواه برای ممانعت از تصویب سیاستهای دست راستی دولتها و يا براى گسترش حقوق فردى و اجتماعى يکی فرض گرفت. تنها اشتراک اینها کلمه "تظاهرات" است. نه شعارها، نه خواستها، نه سنتهای مبارزه، نه ترکیب نیروها و نه اهداف در اين تظاهراتها یکی نیستند. یکی پرچم میسوزاند و نفرت قومی و ملی و مذهبی تولید میکند و دیگری از برابری و آزادی و ارتقا حرمت بشر سخن میگوید. یکی نماینده ارتجاع تاریخ است و دیگری نماینده مدنیت سوسیالیستی. جنبش راستها و سفیدها با جنبش کمونیستى و سرخها نمیتواند دارای سنتها و روشها و تاکتیکهای یکسان باشند.
تاکتيک اعتصاب غذا، مستقل از اینکه چه تاریخی دارد، در اعتصاب غذاى ۶۵ روزه بابی ساندز عضو ارتش جمهوريخواه ايرلند در سال ١٩٨١ که منجر به مرگ او در زندان "ميز" بلفاست شد مورد توجه جهانی قرار گرفت. بویژه بدنبال این واقعه و در متن افکار مسلط بر چپ ناسيوناليست تلاش شد "حماسه بابی ساندز" اینجا و آنجا تکرار شود. در ایران سنت اعتصاب غذا در زندانهای رژیم سلطنتی در اعتراضات زندانیان وجود داشته است. در زندانهای رژیم اسلامی و برای مقابله با فشار و تعدی زندانبانان، بارها زندانيان سياسى٬ چه فردى و چه جمعى٬ دست به اعتصاب غذا زده اند. ظاهرا از اسلامیون و اکبر گنجی تا مجاهد و ناسیونالیست و سوسیالیست در این تاکتیک اعتراضى "اشتراک" دارند. حتی و متاسفانه این اواخر تاکتیک اعتصاب غذا خود را به جنبش کارگری و برخی فعالین کارگری هم رساند!
حقیقت این است که دوران بابی ساندز گذشته است! جنبشی که فرد حماسه ساز و قهرمان موتور محرکه آن بود در یک مقیاس جهانی شکست خورد. واضح است که تاريخ مقاومت و نه گفتن به ارتجاع بسيار متنوع بوده است. در اين تاريخ٬ اعتصاب غذا تا مرگ، یعنی از اعتصاب تر به اعتصاب خشک و نابودی خود، گوشه بسيار کوچکى از اشکال مقاومت در مقابل ارتجاع را بخود اختصاص داده است. در بیرون زندان تاکتیک اعتصاب غذا را جنبشهای اسلامى و ناسیونالیستی و چپ سنتی اتخاذ میکنند. همه دیده اند که طرفداران عبدالله اوجلان و يا مسعود رجوى در مراکز شهرهای اروپا بارها با پهن کردن رختخواب به اعتصاب غذا متوسل شده اند. همه دیده اند که جریانات چپ ناسيوناليست وقتی میخواهند اعتراض شان را "رادیکال" کنند به تاکتيک اعتصاب غذا متوسل ميشوند. در مواردی ديده ايم که پناهجويان در آستانه ديپورت براى دفاع از خود دست به اعتصاب غذا زدند و بخشا اقدام به دوختن لب و پلک چشمان خود کردند. برخی عنوان "ماراتن مرگ" را براین سياست نهاده اند! اصلاح طلبان مغضوب حکومتی "روزه سیاسی" میگيرند. نام اسلامی اعتصاب غذا! مثالها بسیارند.
یک بحث دیگر ممکن است این باشد که بیرون زندان تاکتیک اعتصاب غذا روش مناسبی نیست اما در زندان و برای زندانی ای که ناچار است با انواع فشار و شکنجه روبرو شود، اعتصاب غذا تنها راهی است که میتواند وضعیت را به نفع خود عوض کند. اين کاملا قابل درک است و براى بسيارى حتى تجربه شخصى است که زندانى بعنوان يک اسير و محروم از حقوق واقعى و وسيله دفاع از خود٬ در شرايطى که تحت فشار ويژه اى قرار گرفته است٬ براى دفاع از خود کارى بکند و راههاى بسيارى برويش باز نيست. اما از وضعيت غير انسانى زندان و زندانى و شرايط تحميل شده اختناق و ارتجاع سياسى٬ نميتوان روش و تاکتيک و سنت اعتراضى عام استنتاج کرد. سنتهاى مبارزاتى اگر در چهارچوبهاى جنبشهاى اجتماعى ماديت پيدا نکنند بناچار منقرض و دستکم بدون تاثير و حتى مخرب ميشوند. هر تاکتيکى در هر شرايطى و بعنوان "نسخه اى براى تمام فصول" جواب نميدهد. اعتراض در زندان اگر ميخواهد موثر باشد بايد امتداد اعتراض در جامعه و گوشه اى از آن باشد. چون خود زندان و نفس وجود زندانى سياسى ادامه و نتيجه مناسبات سرکوبگرانه اى است که مستقر است.
در دنیای واقعی اما زندان ادامه جامعه است، ایستگاهی است که در طول مبارزه سیاسی ممکن است بارها در آن توقف داشت. زندان از مراکز قدرت دشمنی است که جنبش ما در حال جنگ با آن است. نه با اسارت تعدادی از نیروهای جبهه آزادی و برابری و نه با کشتار آنها این مبارزه متوقف نمیشود. اگر اين حقيقت ساده مورد توافق است که مبارزه امری اجتماعی است٬ آنوقت روشهای این مبارزه هم باید اجتماعی و در توان توده مردمی باشد که تغییر میخواهند. زندانها و دادگاهها و نیروی قهریه اساس قدرت طبقه حاکم است. اگر زرق و برق دولت و مجلس و سیستم سياسى و اداری را کنار بزنید به همین اساس قدرت طبقه حاکم یعنی زندان و دادگاه و قوانین حافظ منافع سرمايه و نیروی قهریه سرکوب میرسید. به همین دلیل در دوره های انقلابی دولت و قدرت فائقه بدون تعارف و در شکل عريان سرکوبگرش در مقابل جامعه و جنبش انقلابی طبقه کارگر قرار میگیرد. اما چه تاریخا و چه اثباتا دندان این قدرت را تنها مبارزه متشکل و قدرتمند و اجتماعی جنبشهای رادیکال میتواند بکشد نه سیاست نابودی فردی.
یک نکته دیگر اینست که تلقی ای که فکر میکند میتوان نیروی سرکوب را با اعتصاب غذا پس راند، یک توهم را تسرى ميدهد. اين توهم که ارتجاع سياسى بخاطر پیامدهای سياسى مرگ زندانی عقب نشینی میکند! در موارد بسیار مشخصی و تحت تناسب قوای بسیار خاصی این شاید درست باشد، اما بعنوان نقطه عزیمت تحلیلی متکی بر توهماتی است که نمیتواند توضیح دهد زندان و شکنجه گر و شکنجه گاه و تکنولوژی "مدرن" شکنجه و اساسا قوه قهریه چرا وجود دارد؟
کمونيسم کارگرى و تاکتيک اعتصاب غذا
جنبش کمونیسم کارگری و سنت رادیکال سوسیالیستی طبقه کارگر٬ ضمن درک شرایط بغایت سخت زندانی زیر شکنجه، ضمن تلاش مستمر برای آزادى زندانیان و بهبود وضعیت و حقوق آنان، مخالف اعتصاب غذا بعنوان يک روش و تاکتیک اعتراضى است. این روش بدرد هر جنبش و سنت سیاسی بخورد بدرد جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر نمیخورد. ما مخالف اين سياست و تاکتيک هستیم و آنرا نادرست میدانیم. چرا؟
١- مبارزه کار توده طبقه کارگر، توده مردم زحمتکش٬ و تاکید میکنم مردم بسیار "عادی" است. توده عظیم طبقه کارگر و مردم ستمديده قادر به اعتصاب غذا نيستند. یعنی نمیتوانند وارد این سیستم از مبارزه سیاسی شوند چون با موجوديت اجتماعى و روش مبارزه آنها در تناقض عميقى قرار دارد. اعتصاب غذا روشى الیتیستی و جدا از مردم است و بنا به مشخصات خود دامنه مبارزه را محدود و مشروط ميکند. به این عنوان يک تاکتیک تعرضی و رادیکال نیست بلکه تاکتیکی محافظه کار و محدود کننده و در مواردی فلج کننده است.
٢- هسته اصلی هر مبارزه اجتماعی که خواهان تغییر است عنصر امید به ممکن بودن آینده ای بهتر است. همین امید و تلاش براى تغییر است که پايه اجتماعى دارد و در باورها و تلاش روزمره توده های وسیع مردم ریشه دارد. اما سنت و تاکتیک اعتصاب غذا متکی بر عنصر ياس و ناامیدی به تداوم مبارزه اجتماعی است. در آن اراده فرد جای اراده جمع مینشیند. فرد اتمیزه که در جامعه موجود، چه در زندان و چه بیرون، فاقد قدرت است، جای قدرت اجتماعی و متشکل مینشیند. تاکتیک اعتصاب غذا تلویحا و اثباتا باور به تلاش جمعی را نفی میکند. آنجا هم که فراخوان حمایت میدهد، باید دیگران هم بیایند و به اعتصاب غذا بپیوندند. (مورد اعتصاب غذاى اکبر گنجی و اعتصاب غذای حمایتی نیروهای ملی اسلامی را در خارج کشور بیاد آورید)
٣- جنبش کمونيستى کارگرى هدفش برگرداندن جامعه به صاحبان اصلی آنست. این جنبشی انسان محور و بشدت حق بجانب و خوشبين است. ما نياز داريم مبارزمان محکم و اصولى باشد و جامعه در ابعاد وسیع با اشتياق وارد آن شود. انقلاب کارگری با تمام جنگها و قیامها که میتواند در مسیرش رخ دهد، انقلابی متکی به امید و آرمان انسانهای بیشمار برای برپائی دنیائی آزاد و خوشبخت سوسياليستى است. روشها و تاکتیکهای این جنبش نمیتواند از اهداف و سیاستهای آن جدا و یا علیه آن باشد. اعتصاب غذا اما نوعی مظلوم نمايى شبه مذهبی و عرفانی است. نوعی حمله به خود و خود زنی است که ضربات جبران ناپذيرى به اعتصابیون وارد میکند. اعتصاب غذا در اساس نقطه شروع گسترش مبارزات نیست، اعلام ختم "شکوهمند" آنست. این سیاست خدمتى به پيشروى جنبش توده اى براى تحقق آرمانهای شریف و سوسیالیستی طبقه کارگر نميکند.
۴- و بالاخره باید این را تصریح کرد که رادیکالیسم سوسیالیستی اجتماعی و طبقاتى و سياسى است. جنبش ما ناچار است روز معینی به نهادهای قدرت حمله کند، قیام سازمان دهد، خلع سلاح کند، بجنگد و با قدرت در این جنگ پیروز شود. تاریخ تاکنونی جنبش ما نیز تاریخ قهرمانیهای طبقه کارگر و اعتراضات و اعتصابات و قیامها و انقلابات پرشور است. میخواهم پیشاپیش پاسخ این دیدگاه رمانیست های انقلابی خرده بورژوا را داده باشم که میگویند "مبارزه هزینه دارد"! رادیکالیسم خرده بورژوائی و روشهای آن با رادیکالیسم کارگری و کمونيستى تفاوت ماهوی دارد. هر مبارزه و پیروزی آن چهارچوب و مشخصات و الزاماتى دارد. سنت سياسى ای که هر مبارزه را به "جنگ آخر" ارتقا میدهد، قصد پیروزی ندارد. نميخواهد موانع سازمانیابی و پیشروی را برطرف کند. قصد ندارد استراتژی پیروزی را ترسیم و عملی کند. تاکتیک و روش اعتصاب غذا بویژه توسط جنبش آزادی و برابری باید اکيدا کنار گذاشته شود. این سیاست و تاکتيک جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر نیست.
کار زندانبان سرمايه درهم کوبيدن و نابودى زندانى و آرمانهاى سياسى و اجتماعى اوست. ما حتى در اسارت دشمن راسا نبايد روشهائى را اتخاذ کنيم که توان فکرى و جسمى و سلامتى مان را محدود و نابود ميکند. زندانى را بايد وسيعا حمايت کرد و با اتکا به مبارزه اجتماعى ماشين سرکوب را عقب راند و زندانيان سياسى را به آغوش خانواده و جامعه بازگرداند. بايد حتى در اسارت دشمن عنصر اميد و شعله هاى زندگى را روشن نگاه داشت. بايد حدالامکان سالم ماند و براى پيروزى جنگيد. *
١٩ مرداد ٨٩